امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Passel

American: ˈpæsl British: ˈpæsl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
دسته، جماعت، گروه کثیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد passel

  1. noun An indeterminately great amount or number
    Synonyms: heap, lot, peck, slew, wad, jillion, million, multiplicity, ream, trillion, bushel, gob, load, batch, deal, flock, good deal, oodles, great-deal, hatful, scad, mass, mess, mickle, mint, zillion, mountain, muckle, pile, plenty, pot, quite-a-little, raft, sight, spate, stack, tidy sum

ارجاع به لغت passel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «passel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/passel

لغات نزدیک passel

پیشنهاد بهبود معانی