امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Passionate

    ˈpæʃnət ˈpæʃnət
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • صفت تفضیلی:

      more passionate

    • صفت عالی:

      most passionate

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    پرشور، پراحساس، پرحرارت، آتشی‌مزاج، آتشین، احساساتی، شهوانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - a passionate speech
    - نطق آتشین
    - a passionate defender of women's rights
    - مدافع پرشور حقوق زنان
    - passionate love
    - عشق آتشین
    - a passionate housekeeper
    - کسی که به خانه‌داری علاقه‌مند است
    - Each time he saw her he became passionate.
    - هربار که او را می‌دید؛ تحریک می‌شد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد passionate

    1. adjective sensual, desirous
      Synonyms:
      desirous amorous loving romantic sexy erotic hot lustful aroused stimulated turned-on ardent steamy wanton lascivious libidinous sultry concupiscent prurient wistful
      Antonyms:
      indifferent uncaring cold cool unpassionate frigid
    1. adjective excited; enthusiastic
      Synonyms:
      eager enthusiastic excited ardent spirited animated fervent warm impassioned zealous intense emotional stirring moving thrilling forceful heated strong burning glowing affecting fierce vehement wild hot hotblooded dramatic expressive inspiring stimulated quickened frenzied high-powered high-pressure flaming fervid deep heartfelt impetuous impulsive blazing eloquent melodramatic poignant precipitate steamed up headlong
      Antonyms:
      unenthusiastic unexcited apathetic unpassionate
    1. adjective angry
      Synonyms:
      furious irritable mean hotheaded quick-tempered fiery enraged violent stormy vehement choleric testy touchy irascible hottempered inflamed frantic shaken all shook up steamed-up peppery tempestuous
      Antonyms:
      happy

    ارجاع به لغت passionate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «passionate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/passionate

    لغات نزدیک passionate

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی