امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Passover

    ˈpæsoʊvər ˈpɑːsəʊvə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      passed over

    • سوم‌شخص مفرد:

      passes over

    • وجه وصفی حال:

      passing over

    توضیحات

    همچنین می‌توان از pesach به‌ جای passover استفاده کرد.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    عید پِسَح، عید فصح، عید فطیر (عید آزادی قوم یهود از قید برده‌داری فرعون‌های مصر است.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    - During Passover, families gather for a special meal called the Seder.
    - هنگام عید فصح، خانواده‌ها برای یک وعده‌ی غذایی خاص به نام سدر دور هم جمع می‌شوند.
    - Many Jewish people abstain from eating leavened bread during Passover.
    - بسیاری از یهودیان هنگام عید پسح از خوردن نان خمیرشده خودداری می‌کنند.
    verb - transitive
    صرف‌نظر کردن، پوشاندن، گذشتن، نادیده گرفتن، اهمیت ندادن، پشت‌سر گذاشتن
    - Please pass over the old files and focus on the new ones.
    - لطفاً فایل‌های قدیمی را نادیده بگیرید و روی فایل‌های جدید تمرکز کنید.
    - Let's pass over that mistake and focus on finding a solution.
    - بیایید از آن اشتباه بگذریم و روی یافتن راه‌حل تمرکز کنیم.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد passover

    1. noun (Judaism) a Jewish festival (traditionally 8 days from Nissan 15) celebrating the exodus of the Israelites from Egypt
      Synonyms: pesach, pesah, Feast of the Unleavened Bread
    2. adjective
      Synonyms: paschal

    ارجاع به لغت passover

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «passover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/passover

    لغات نزدیک passover

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی