امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pate

peɪt peɪt peɪt peɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

کله، سر، سر یا قسمتی از سر انسان، مغز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pate

  1. noun The uppermost part of the body
    Synonyms: poll, head, dome, crown, noggin, noddle, brain, bean, block, conk, noodle, nut, intellect

ارجاع به لغت pate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pate

لغات نزدیک pate

پیشنهاد بهبود معانی