امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Patriot

ˈpeɪtriət / / -triɑːt ˈpætriət / / -triɒt / / ˈpeɪ- ˈpætriət / / -triɒt / / ˈpeɪ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
میهن‌دوست، میهن‌پرست، وطن‌پرست

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a band of fiery patriots
- گروهی از میهن‌پرستان دو آتیشه
- a patriotic statesman
- دولت‌مرد وطن‌دوست
- the great patriotic war
- جنگ بزرگ میهنی
- patriotic duty
- وظیفه میهنی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد patriot

  1. noun person who loves his or her country
    Synonyms: flag-waver, good citizen, jingoist, loyalist, nationalist, partisan, patrioteer, statesperson, ultranationalist, volunteer
    Antonyms: expatriot, traitor

ارجاع به لغت patriot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «patriot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/patriot

لغات نزدیک patriot

پیشنهاد بهبود معانی