امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Pawpaw

    ˈpɒːpɒː ˈpɔːpɔː
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      pawpaws

    توضیحات

    این لغت به شکل papaw نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری pawpaw رایج است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable uncountable
    قدیمی گیاه‌شناسی میوه پاپایا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - My grandmother used to make a delicious pawpaw pie.
    - مادربزرگ من پای پاپایای خوشمزه‌ای درست می‌کرد.
    - The papaw fruit has a unique flavor and texture.
    - میوه‌ی پاپایا طعم و بافت منحصر‌به‌فردی دارد.
    noun countable uncountable
    گیاه‌شناسی میوه پاوپاو (از خانواده‌ی سیب‌های کاستارد)
    لیست واژگان گیاه شناسی به انگلیسی
    - The pawpaw is native to the eastern United States.
    - پاوپاو بومی شرق ایالات متحده است.
    - The pawpaw has a creamy texture and a sweet tropical flavor.
    - پاوپاو بافت خامه‌‌مانند و طعم شیرین گرمسیری دارد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد pawpaw

    1. noun Fruit with yellow flesh; related to custard apples
      Synonyms: papaw, papaw tree, asimina-triloba
    2. noun Tropical American shrub or small tree having huge deeply palmately cleft leaves and large oblong yellow fruit
      Synonyms: papaya, papaia, papaya tree, melon tree, carica-papaya

    ارجاع به لغت pawpaw

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pawpaw» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pawpaw

    لغات نزدیک pawpaw

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی