گذشتهی ساده:
peggedشکل سوم:
peggedسومشخص مفرد:
pegsوجه وصفی حال:
peggingشکل جمع:
pegsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(بهطور مداوم و سخت) کارکردن، جدیت کردن، کوشیدن
(انگلیس - بیشتر در مورد جامه) از پیش دوخته شده، آماده
(آدم یا چیز) ناباب، ناجور، نامناسب
غرور یا جاهطلبی کسی را کاستن، روی کسی را کم کردن، حساب کار را دست کسی دادن، نوک کسی را چیدن، کسی را سر جای خود نشاندن، خوار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «peg» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/peg