امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Penny

ˈpeni ˈpeni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pennies

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع pence به‌ جای pennies استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
کوچک‌ترین واحد پول انگلیس و کانادا و نیوزیلند و آمریکا، پنی، سنت، شاهی، پاپاسی، یک قران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I found a shiny penny on the sidewalk.
- یک پنی درخشان در پیاده‌رو پیدا کردم.
- The price of the item is just a penny.
- قیمت این کالا فقط یک پنی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penny

  1. noun A medium of exchange
    Synonyms: copper, red-cent, a large sum of money, fortune, riches, profit, earn money honestly, gain
  2. noun A coin worth one-hundredth of the value of the basic unit
    Synonyms: cent, centime

Idioms

  • a penny for your thoughts

    فکرتو با من در میون بذار، بهم بگو به چی فکر می‌کنی، چی تو ذهنته؟، داری به چی فکر می‌کنی؟

  • a penny saved is a penny earned

    هر یک شاهی که صرفه‌جویی شود، مانند یک شاهی است که کسب شده است، صرفه‌جویی پول را زیاد می‌کند

  • a pretty penny

    مبلغ هنگفت

  • turn an honest penny

    با شرافتمندی امرار معاش کردن

ارجاع به لغت penny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «penny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penny

لغات نزدیک penny

پیشنهاد بهبود معانی