امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perfection

pərˈfekʃn pəˈfekʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
کمال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the evolution in human history toward perfection
- تکامل تدریجی تاریخ بشر به‌سوی کمال
- His paintings are noteworthy for their colors and perfection of design.
- نقاشی‌های او به‌دلیل رنگ‌آمیزی و طرح عالی خود قابل‌توجه است.
- ancient rock drawings of amazing perfection and complexity
- نقاشی‌های باستانی بر روی سنگ که از نظر خوبی و پیچیدگی شگفت‌انگیز است
- The perfection of that project requires much time and money.
- تکمیل آن طرح مستلزم وقت و پول زیاد است.
- the amazing perfection of a leaf
- بی‌نقص بودن شگفت‌انگیز یک برگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perfection

  1. noun achievement, completeness
    Synonyms: accomplishment, achieving, acme, arete, completion, consummation, crown, ending, entireness, evolution, exactness, excellence, excellency, exquisiteness, faultlessness, finish, finishing, fulfillment, ideal, idealism, impeccability, integrity, maturity, merit, paragon, perfectness, phoenix, precision, purity, quality, realization, ripeness, sublimity, superiority, supremacy, transcendence, virtue, wholeness
    Antonyms: damage, deficiency, flaw, imperfection, incompleteness, uselessness, worthlessness

Collocations

  • to perfection

    به حد کمال، کاملاً، به تمامی

لغات هم‌خانواده perfection

ارجاع به لغت perfection

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perfection» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perfection

لغات نزدیک perfection

پیشنهاد بهبود معانی