امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Permanence

ˈpɜːrmənəns ˈpɜːmənəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
تداوم، ثبات، دوام، بقا، ماندگاری، پایایی، پایداری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- A love affair that was intense but lacked permanence.
- رابطه‌ی عاشقانه‌ای که آتشین بود ولی دوام نداشت.
- The decision to buy a house was made with the intention of finding stability and permanence in their lives.
- تصمیم به خرید خانه به قصد پیدا کردن ثبات و پایداری در زندگی‌شان گرفته شد.
- The permanence of the job offer gave him a sense of security.
- ثبات پیشنهاد شغلی به او احساس امنیت می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد permanence

  1. noun The property of being able to exist for an indefinite duration
    Synonyms: permanency, continuity, dependability, durability, immutability, incommutability, irretrievability, unmodifiability
    Antonyms: impermanence

ارجاع به لغت permanence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «permanence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/permanence

لغات نزدیک permanence

پیشنهاد بهبود معانی