امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Persian

    ˈpɜːrʒn ˈpɜːʃn / / -ʒn
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective
    فارسی، ایرانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - Persian carpets are world-renowned.
    - فرشهای ایران در جهان معروف است.
    - A Persian man and two Greek women
    - یک مرد ایرانی و دو زن یونانی
    - Do you know Persian?
    - فارسی بلدید؟
    - Persian poetry
    - شعر فارسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد persian

    1. noun The language of Persia (Iran) in any of its ancient forms
      Synonyms: farsi, irani, iranian
    2. adjective Of or relating to Iran or its people or language or culture
      Synonyms: iranian

    ارجاع به لغت persian

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «persian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/persian

    لغات نزدیک persian

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند