امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Personate

ˈpɜːrsəneɪt ˈpɜːsəneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective
جازده، در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن، خود را به‌جای دیگری قلمداد کردن، دارای شخصیت کردن، وانمودکردن، تقلید کردن از، گلو بسته
- He personated the emperor.
- او نقش امپراطور را بازی کرد.
- to personate a police officer
- خود را به‌عنوان افسر پلیس جا‌زدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد personate

  1. verb Attribute human qualities to something
    Synonyms: personify, pose, impersonate

ارجاع به لغت personate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «personate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/personate

لغات نزدیک personate

پیشنهاد بهبود معانی