امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perspicacious

ˌpɜrːspɪˈkeɪʃəs ˌpɜːspɪˈkeɪʃəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal
زیرک، باذکاوت، تیزهوش، تیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The detective's perspicacious nature helped him solve the case quickly.
- ذات تیزهوش کارآگاه به او کمک کرد تا پرونده را به‌سرعت حل کند.
- The author's perspicacious commentary revealed deeper truths about society.
- تفسیر باذکاوت نویسنده حقایق عمیق‌تری را در مورد جامعه آشکار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perspicacious

  1. adjective observant, perceptive
    Synonyms: acute, alert, astute, aware, clear-sighted, clever, discerning, heady, judicious, keen, penetrating, percipient, sagacious, savvy, sharp, sharp-witted, shrewd
    Antonyms: ignorant, unobservant, unperceptive

ارجاع به لغت perspicacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perspicacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perspicacious

لغات نزدیک perspicacious

پیشنهاد بهبود معانی