امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Perspiration

ˌpɜrːspəˈreɪʃn ˌpɜːspəˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
عرق بدن، کار سخت، عرق‌ریزی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Beads of perspiration covered her forehead.
- قطره‌های عرق پیشانی او را پوشانده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perspiration

  1. noun Moisture excreted through the pores of the skin
    Synonyms: sweat, exudation, diaphoresis, sudation, sudor, water, lather, egesta, sweating, excreta, beads of moisture, transpiration, hidrosis
  2. adjective
    Synonyms: diaphoretic, egestive, sudoriferous, sudorific
  3. verb
    Synonyms: egest, excrete, perspire, transpire

ارجاع به لغت perspiration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perspiration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perspiration

لغات نزدیک perspiration

پیشنهاد بهبود معانی