امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pica

ˈpaɪkə ˈpaɪkə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
هرزه‌خواری، پایکا (میل غیرطبیعی انسان یا حیوان به خوردن موادی مانند گچ یا خاکستر و غیره که خورده نمی‌شوند)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The doctor diagnosed her with pica disorder.
- پزشک تشخیص داد که او به اختلال هرزه‌خواری مبتلا است.
- The child's pica is concerning to the parents.
- پایکای کودک برای والدین نگران‌کننده است.
noun
پایکا، دوازده‌پوینتی (اندازه‌ی چاپ)
- The designer used pica size for the headings in the brochure.
- طراح از اندازه‌ی پایکا برای سرفصل‌های بروشور استفاده کرده است.
- The pica font made the text look bold and clear.
- فونت دوازده‌پوینتی باعث شد که متن برجسته و واضح به نظر برسد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pica

  1. noun A linear unit (1/6 inch) used in printing
    Synonyms: em, pica em
  2. noun Magpies
    Synonyms: genus Pica

ارجاع به لغت pica

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pica» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pica

لغات نزدیک pica

پیشنهاد بهبود معانی