امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Picked

American: pɪkt British: pɪkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    picks
  • وجه وصفی حال:

    picking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
نوک‌تیز، نوک‌دار، خاردار، برگزیده، پاک‌کرده، انتخاب‌شده، لخت، پوست‌کنده، کلنگ‌خورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a few picked men
- چند مرد برگزیده
- fresh-picked cherries
- گیلاس‌های تازه‌چیده‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد picked

  1. verb To use a pointed instrument
    Synonyms: struck, indented, dented
  2. verb Look for and gather
    Synonyms: chosen, selected, opted, taken, cleaned, singled, elected, prized, plucked, culled, preferred, harvested, pulled, gleaned, gathered, creamed, bested, bargained
    Antonyms: planted, grown
  3. verb Pay for something
    Synonyms: separated, reaped, footed, harvested, gathered, garnered, selected, cropped
    Antonyms: refused, rejected
  4. verb Pull lightly but sharply with a plucking motion
    Synonyms: stripped, pecked, plunked, plucked
  5. verb Harass with constant criticism
    Synonyms: blamed
  6. verb Eat intermittently; take small bites of
    Synonyms: nibbled
  7. adjective
    Synonyms: elite, special, exclusive

ارجاع به لغت picked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «picked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/picked

لغات نزدیک picked

پیشنهاد بهبود معانی