معنی pigeon به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈpɪdʒɪn ˈpɪdʒɪn

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun

جانورشناسی کبوتر، کفتر

لیست لغات مرتبط با جانورشناسی در انگلیسی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- a carrier-pigeon/ a homing-pigeon

- کبوتر نامه‌رسان

- It's/that's your pigeon.

- بر عهده‌ی توست/ به تو مربوط است/ مسئولیت توست.

- a wild pigeon

- کبوتر چاهی/ کفتر چاهی

noun

گوشت کبوتر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pigeon

noun A person who is easily deceived or victimized

Synonyms: dove, squab, butt, dupe, fool, culver, gull, fantail, lamb, pushover, victim, sucker, pouter, columba (Latin), fall guy, gudgeon, mark, roller, monkey, patsy, sap, mug, tumbler
adjective

Synonyms: columbine

ارجاع به لغت pigeon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «pigeon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pigeon

لغات نزدیک pigeon

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel