امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pilot

ˈpaɪlət ˈpaɪlət
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    piloted
  • شکل سوم:

    piloted
  • سوم‌شخص مفرد:

    pilots
  • وجه وصفی حال:

    piloting
  • شکل جمع:

    pilots

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
رهبر، لیدر، خلبان هواپیما، راننده کشتی، سکاندار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a fighter plane pilot
- خلبان هواپیمای جنگنده
- a pilot training school
- مدرسه‌ی آموزش خلبانی
verb - transitive
رهبری کردن، خلبانی کردن، راندن
- He skillfully piloted the bill through the parliament.
- با مهارت تمام لایحه را از تصویب مجلس گذراند.
- to pilot a cargo ship through the Panama Canal
- کشتی باری را در آبراه پاناما هدایت کردن
- to pilot an airplane or a spacecraft
- هواپیما یا فضاپیما را خلبانی کردن
- He piloted the plane safely to his base.
- هواپیما را سالم به پایگاه خود رساند.
adjective
آزمایشی، مقدماتی
- a pilot project
- طرح آزمایشی
- pilot studies
- مطالعات مقدماتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pilot

  1. noun person who guides aircraft, ship, or other vehicle
    Synonyms: ace, aerialist, aeronaut, aviator, bellwether, captain, conductor, coxswain, dean, director, doyen/doyenne, eagle, flier, flyer, guide, helmsperson, jockey, lead, leader, navigator, one at the controls, one at the wheel, scout, steerer, steersperson, wheelperson

ارجاع به لغت pilot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pilot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pilot

لغات نزدیک pilot

پیشنهاد بهبود معانی