امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pitch In

American: ˈpɪt͡ʃɪn British: pɪt͡ʃɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
همکاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pitch in

  1. verb help out
    Synonyms: aid, attack, begin, buckle down, chip in, chip in, come through, commence, contribute, contribute work, cooperate, do, do one’s bit, fall to, get cracking, get going, go to it, help, help; get busy, hop to it, join in, jump in, launch, lend a hand, lend a hand, participate, plunge into, set about, set to, subscribe, tackle, tee off, volunteer, wade in
    Antonyms: hinder, hurt, prevent

ارجاع به لغت pitch in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pitch in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pitch in

لغات نزدیک pitch in

پیشنهاد بهبود معانی