امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pixilated

ˈpɪksɪleɪtɪd ˈpɪksɪleɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دارای عدم تعادل فکری، خیلی حساس، بازیگوش، خل، سفیه، جادو‌شده، هوس‌باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pixilated

  1. adjective Stupefied, excited, or muddled with alcoholic liquor
    Synonyms: besotted, cockeyed, crocked, impish, loaded, plastered, puckish, sloshed, smashed, soused, tight, eccentric, crapulent, daft, crapulous, drunk, drunken, inebriate, inebriated, whimsical, intoxicated, sodden, tipsy, stewed, blind, bombed, boozed, boozy, arch, high, lit, blind-drunk, blotto, looped, pickled, pixyish, potted, fuddled, implike, capricious, stinking, pie-eyed, stinko, stoned, pissed, zonked, mischievous, slopped, prankish, soaked, sozzled, squiffy, stiff, wet, wicked

ارجاع به لغت pixilated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pixilated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pixilated

لغات نزدیک pixilated

پیشنهاد بهبود معانی