امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Play The Field

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

idiom
(در آن واحد) به چند فعالیت پرداختن، با بیش از یک نفر یا یک کار سر و کار داشتن، (در مورد رابطه‌ی جنسی) از هر چمن گلی چیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
idiom
(عامیانه) بیش از یک معشوقه داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play the field

  1. verb date more than one person
    Synonyms: flirt, gallivant, philander, play around, run around, sow one's oats

ارجاع به لغت play the field

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play the field» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-the-field

لغات نزدیک play the field

پیشنهاد بهبود معانی