امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Playful

ˈpleɪfl ˈpleɪfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more playful
  • صفت عالی:

    most playful

معنی و نمونه‌جمله

adjective
سر‌به‌هوا، اهل تفریح و بازی، بازیگوش، سرزنده و شوخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- playful remarks
- اظهارات شوخی‌آمیز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد playful

  1. adjective funny, fun-loving
    Synonyms: antic, blithe, cheerful, coltish, comical, elvish, feeling one’s oats, flirtatious, frisky, frolicsome, full of pep, gamesome, gay, good-natured, impish, jaunty, jesting, jocund, joking, joyous, lighthearted, lively, merry, mirthful, mischievous, prankish, puckish, rollicking, snappy, spirited, sportive, sprightly, teasing, tongue-in-cheek, vivacious, waggish, whimsical, zippy
    Antonyms: humorless, serious, working

لغات هم‌خانواده playful

ارجاع به لغت playful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/playful

لغات نزدیک playful

پیشنهاد بهبود معانی