امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Plead

pliːd pliːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pled
  • شکل سوم:

    pled
  • سوم‌شخص مفرد:

    pleads
  • وجه وصفی حال:

    pleading

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb C2
در دادگاه اقامه یا ادعا کردن، درخواست کردن، لابه کردن، عرض حال دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- An eminent lawyer pleaded his case.
- یکی از وکلای برجسته دعوی او را (در دادگاه) اقامه کرد.
- Your honor, my client pleads not guilty.
- جناب قاضی، موکل من خود را بی‌گناه اعلام می‌کند.
- to plead guilty
- اتهام وارده را پذیرفتن
- He pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term.
- او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.
- The old woman was pleading for her son's life.
- پیرزن برای (نجات) جان فرزندش التماس می‌کرد.
- Those to be executed pleaded for mercy.
- اعدامی‌ها طلب بخشش داشتند.
- We pleaded with him for help.
- برای کمک دست به دامان او شدیم.
- to plead ignorance
- بی‌اطلاعی را بهانه کردن
- I am sorry I didn't come; I can only plead forgetfulness.
- متأسفم که نیامدم؛ یگانه عذرم فراموشکاری است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد plead

  1. verb beg, request
    Synonyms: appeal, ask, beseech, cop a plea, crave, crawl, entreat, entreaty, implore, importune, make up for, petition, pray, solicit, square things, supplicate
    Antonyms: answer, reply
  2. verb present a defense
    Synonyms: adduce, advocate, allege, answer charges, argue, assert, avouch, cite, cop a plea, declare, give evidence, maintain, plea bargain, present, put forward, respond, use as excuse, vouch
    Antonyms: decide, punish, sentence

ارجاع به لغت plead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/plead

لغات نزدیک plead

پیشنهاد بهبود معانی