امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pliant

ˈplaɪənt ˈplaɪənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more pliant
  • صفت عالی:

    most pliant

معنی

adjective
نرم، خم‌شو، راضی شو، زود راضی شو، دمدمی مزاج، تاشو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pliant

  1. adjective Yielding under influence
    Synonyms: pliable, flexible, ductile, malleable, tractable, flexile, flexuous, yielding, bendable, moldable, plastic, supple, workable, tensile, tractile, waxy
  2. adjective Capable of adapting or being adapted
    Synonyms: adaptable, adaptive, adjustable, elastic, flexible, malleable, pliable, supple
  3. adjective Yielding under physical pressure
    Synonyms: flexible, pliable, plastic, elastic, supple, ductile, limber, malleable, adaptable, amenable, flexile, impressionable, fictile, governable, lissome, manageable, suggestible, soft, susceptible, tractable, yielding
  4. adjective Easily bent or flexed; pliable.
    Synonyms: malleable

ارجاع به لغت pliant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pliant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pliant

لغات نزدیک pliant

پیشنهاد بهبود معانی