امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Poem

ˈpoʊəm ˈpəʊɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    poems

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
ادبیات شعر، سروده، چکامه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He wrote a heartfelt poem for his mother's birthday.
- او برای تولد مادرش شعر دل‌نشینی سرود.
- The poem reflects the beauty of Iran's nature and culture.
- این شعر زیبایی طبیعت و فرهنگ ایران را منعکس می‌کند.
- On our first date, she gifted me a book of Rumi's love poems.
- در اولین قرارمان، او کتابی از اشعار عاشقانه‌ی مولانا را به من هدیه داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد poem

  1. noun highly expressive, rhythmical literary piece; a piece of writing in which the words are arranged in separate lines, often ending in rhyme, and are chosen for their sound and for the images and ideas they suggest
    Synonyms: ballad, beat, blank verse, composition, creation, epic, free verse, haiku, limerick, lines, lyric, ode, poesy, poetry, quatrain, rhyme, rime, rune, sestina, song, sonnet, verse, villanelle, words, writing
    Antonyms: prose

لغات هم‌خانواده poem

ارجاع به لغت poem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «poem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/poem

لغات نزدیک poem

پیشنهاد بهبود معانی