معنی polarity به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

pəˈlærəti pəˈlærəti

معنی و نمونه‌جمله

noun

قطبش، تمایل قطبی، توجه به قطب، تضاد، تقارن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- the polarity of their views

- تضاد عقاید آن‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد polarity

noun The condition of being in conflict

Synonyms: antagonism, antithesis, contradiction, contradistinction, contraposition, contrariety, contrariness, opposition
noun A relation between two opposite attributes or tendencies

Synonyms: duality, contradiction, mutual opposition, contrariety, sign, antithesis

ارجاع به لغت polarity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «polarity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/polarity

لغات نزدیک polarity

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی