امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Politeness

    pəˈlaɪt.nəs pəˈlaɪt.nəs
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    noun B2
    ادب، خوشخویی، نزاکت، خوش معاشرتی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد politeness

    1. noun well-mannered behavior toward others
      Synonyms:
      courtesy civility decorum politeness etiquette mannerliness deference convention niceness amenity diplomacy affability pleasantry polish urbanity comity protocol courtliness gentility suavity suaveness decorousness genteelness complaisance politesse euphemism
      Antonyms:
      impoliteness
    1. noun a courteous act or courteous acts that contribute to smoothness and ease in dealings and social relationships
      Synonyms:
      courtesy civility propriety amenity pleasantry refinement culture
    1. adjective
      Synonyms:
      polite civil courteous tactful gracious affable diplomatic proper decorous complaisant deferential urbane polished suave sophisticated courtly politic ceremonial phatic cavalier

    لغات هم‌خانواده politeness

    • noun
      politeness

    ارجاع به لغت politeness

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «politeness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/politeness

    لغات نزدیک politeness

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی