امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pork

pɔːrk pɔːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    porks

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable B1
گوشتخوک، خوک، گراز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- pork chops
- گوشت گرده‌ی خوک
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pork

  1. noun The political appointments or jobs that are at the disposal of those in power
    Synonyms: patronage, meat, bacon, food, funds, pork-barrel, porc, ham, hog, jowl, loin, pig, spoil, shoulder, sowbelly, swine

ارجاع به لغت pork

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pork» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pork

لغات نزدیک pork

پیشنهاد بهبود معانی