امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Porn

    pɔːrn pɔːn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      pornos

    توضیحات

    این لغت به شکل porno نیز نوشته می‌شود ولی شکل نوشتاری porn رایج است.

    این لغت در معنای اول مخفف pornography است.

    این لغت در معنای دوم مخفف عامیانه‌ی لغت pornographic است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    abbreviation noun uncountable informal
    پورن، هرزه‌نگاری، پورنوگرافی (هرگونه محتوای جنسی واضح از جمله فیلم، تصویر و متن است.)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    - Many countries have strict laws against the production and sale of porn due to its exploitative nature.
    - بسیاری از کشورها قوانین سفت‌وسختی علیه تولید و فروش پورن به‌دلیل ماهیت استثماری آن دارند.
    - The rise of the internet has made it easier for people to access porno from the comfort of their own homes.
    - ظهور اینترنت دسترسی به پورنوگرافی را برای مردم آسان‌تر کرده است.
    abbreviation adjective informal
    (مربوط به) پورن، پورنو
    - The committee is responsible for monitoring the porn industry.
    - این کمیته مسئول نظارت بر صنعت پورن است.
    - The actress was hesitant to take on the role because of the porn scenes.
    - این بازیگر به‌دلیل صحنه‌های پورنو برای ایفای این نقش مردد بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد porn

    1. noun Creative activity (writing or pictures or films etc.) of no literary or artistic value other than to stimulate sexual desire
      Synonyms: pornography, porno, erotica, smut

    ارجاع به لغت porn

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «porn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/porn

    لغات نزدیک porn

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی