گذشتهی ساده:
poweredشکل سوم:
poweredسومشخص مفرد:
powersوجه وصفی حال:
poweringشکل جمع:
powersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
در قدرت کسی، تحت نفوذ کسی
مصدر قدرت
خطوط انتقال نیرو، شاه سیمهای برق، کابلهای برق
سهیم شدن در قدرت
مبارزه برسر قدرت، پیکار جاه و مقام، تنازع قدرت
بازگشت به قدرت، بازیابی جاه و مقام
نیروهای اهریمنی، قدرتهای شیطانی
have power over someone (or something)
(روی کسی یا چیزی) نفوذ داشتن، تحت تسلط داشتن
(انگلیس - عامیانه) خدا کند موفق شود، دست علی به همراهش
(عامیانه) خدا یارت باشد!، دست علی به همراهت!، موفق باشی!
قدرت پشتپرده، شخص نیرومندی که پشتپرده و به نام دیگری کار میکند
power corrupts, and absolute power corrupts absolutely
قدرت فاسد میکند و قدرت مطلق مطلقاً فاسد میکند
(کنایهآمیز) از ما بهتران، مصادر امور، گردنکلفتها
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «power» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/power