امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prat

præt præt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
انگلیسی بریتانیایی احمق، الاغ، کودن، گوساله (آدم)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I can't believe she married that prat.
- نمی‌تونم باور کنم که با اون الاغ ازدواج کرده.
- My brother always acts like a prat whenever we go out in public, embarrassing me with his foolish behavior.
- هر وقت که می‌ریم بیرون، داداشم مثل یه گوساله رفتار می‌کنه و با رفتار احمقانه‌اش من رو شرمنئه می‌کنه.
noun informal
ناپسند کون
- He touched her prat.
- کونش رو لمس کرد.
- She fell down and landed directly on her soft prat.
- افتاد زمین و مستقیماً روی کون نرمش فرود اومد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prat

  1. noun The fleshy part of the human body that you sit on
    Synonyms: buttocks, nates, arse, butt, backside, bum, buns, can, fundament, hindquarters, hind end, keister, posterior, rear, rear-end, rump, stern, seat, tail, tail end, tooshie, tush, bottom, behind, derriere, fanny, ass

ارجاع به لغت prat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prat

لغات نزدیک prat

پیشنهاد بهبود معانی