امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prayer

prer preə preə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prayers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
نماز، دعا، عبادت، تقاضا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- He says his prayers five times a day.
- او روزی پنج بار نماز می‌خواند.
- prayer is no other than serving mankind...
- عبادت به‌ جز خدمت خلق نیست...
- My grandmother's prayer was answered.
- دعای مادر بزرگم اجابت شد.
- a dinner-table prayer
- دعای سر میز شام
- a prayer for the dead
- دعای اموات
- Friday prayer
- نماز جمعه
- a book of prayers
- کتاب دعا
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
شانس، شانس کوچک
- He doesn't have a prayer.
- او شانس موفقیت ندارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prayer

  1. noun pleading, especially with a deity;
    Synonyms: request for help, answer adoration, appeal, application, begging, benediction, beseeching, communion, devotion, entreaty, grace, imploration, imploring, imprecation, invocation, litany, orison, petition, plea, pleading, request, rogation, service, suit, supplication, worship

Collocations

ارجاع به لغت prayer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prayer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prayer

لغات نزدیک prayer

پیشنهاد بهبود معانی