امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Preach

priːtʃ priːtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    preached
  • شکل سوم:

    preached
  • سوم‌شخص مفرد:

    preaches
  • وجه وصفی حال:

    preaching

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb C1
موعظه کردن، وعظ کردن، سخنرانی مذهبی کردن، نصیحت کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- He preached for two hours.
- او دو ساعت وعظ کرد.
- He lies himself but preaches to his son against lying!
- او خودش دروغ می‌گوید و به پسرش نصیحت می‌کند که دروغ بد است!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد preach

  1. verb speak publicly about beliefs
    Synonyms: address, deliver, deliver sermon, evangelize, exhort, give sermon, homilize, inform, minister, mission, missionary, orate, prophesy, pulpiteer, sermonize, talk, teach
  2. verb lecture, moralize
    Synonyms: admonish, advocate, blow, exhort, get on a soapbox, harangue, pile it on, preachify, sermonize, talk big, urge

ارجاع به لغت preach

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «preach» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/preach

لغات نزدیک preach

پیشنهاد بهبود معانی