امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Precarious

prɪˈkeriəs prɪˈkeəriəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
عاریه‌ای بسته به میل دیگری، مشروط به شرایط معینی، مشکوک، مصر، التماس‌ کن، پرمخاطره

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His income is precarious.
- روی درآمد او نمی‌شود حساب کرد.
- He was standing precariously on the edge of the precipice.
- به‌طور خطرناکی لب پرتگاه ایستاده بود.
- a precarious assertion
- ادعای بی‌اساس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precarious

  1. adjective tricky, doubtful
    Synonyms: ambiguous, borderline, chancy, contingent, dangerous, delicate, dicey, dubious, dynamite, equivocal, hairy, hanging by a thread, hazardous, iffy, impugnable, indecisive, insecure, loaded, on thin ice, open, out on a limb, perilous, problematic, risky, rocky, rugged, sensitive, shaky, slippery, ticklish, touch and go, touchy, uncertain, unhealthy, unreliable, unsafe, unsettled, unstable, unsteady, unsure
    Antonyms: certain, definite, firm, stable, strong, sure, undoubted

ارجاع به لغت precarious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precarious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precarious

لغات نزدیک precarious

پیشنهاد بهبود معانی