امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Precursor

ˌpriːˈkɜrːsər prɪˈkɜːsə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    precursors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable formal
پیش‌درآمد، مقدمه، طلیعه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The invention of the printing press was a precursor to the spread of knowledge and literacy.
- اختراع ماشین چاپ پیش‌درآمدی برای گسترش دانش و سواد بود.
- The discovery of fire was a precursor to the development of civilization.
- کشف آتش مقدمه‌ای برای توسعه تمدن بود.
noun countable
زیست‌شناسی شیمی پیش‌ماده، پیش‌ساز
- The precursor to adrenaline is a molecule called noradrenaline.
- پیش‌ماده‌ی آدرنالین مولکولی به نام نورآدرنالین است.
- The precursor to protein synthesis is the transcription of DNA into RNA.
- پیش‌ساز سنتز پروتئین رونویسی DNA به RNA است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد precursor

  1. noun something that indicates outcome or event beforehand
    Synonyms: forerunner, harbinger, herald, messenger, outrider, usher, vanguard
  2. noun something that precedes another
    Synonyms: ancestor, antecedent, antecessor, forebear, foregoer, forerunner, original, originator, parent, pioneer, predecessor, prototype

ارجاع به لغت precursor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «precursor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/precursor

لغات نزدیک precursor

پیشنهاد بهبود معانی