معنی predication به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌpredɪˈkeɪʃən ˌpredɪˈkeɪʃən

معنی

noun

اسناد، اطلاق، اظهار، اثبات، موعظه، اعلام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد predication

noun (logic) a declaration of something self-evident; something that can be assumed as the basis for argument

Synonyms: postulation

ارجاع به لغت predication

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «predication» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/predication

لغات نزدیک predication

- predicant
- predicate
- predication
- predicative
- predicatory

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

tie sheep horse road fish bucket chip can leg ice skiing bullet square back board bush gold return