امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prefatory

ˈprefətɔːri ˈprefətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
(prefatorial) دیباچه‌ای، پیش‌گفتاری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prefatory

  1. adjective Before or in preparation for the main matter, action, or business
    Synonyms: introductory, preliminary, opening, inductive, initiative, preparatory, prolegomenous, prepositive
  2. adjective Serving to introduce a subject or person, for example
    Synonyms: introductory, preliminary, preparatory, prolegomenous, prefatorial
  3. adjective Of, relating to, or constituting a preface; introductory.
    Synonyms: preliminary

ارجاع به لغت prefatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prefatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prefatory

لغات نزدیک prefatory

پیشنهاد بهبود معانی