معنی prepossessing به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˌpriːpəˈzesɪŋ ˌpriːpəˈzesɪŋ

آخرین به‌روزرسانی: ۱۲ آذر ۱۴۰۲

صفت تفضیلی:
more prepossessing
صفت عالی:
most prepossessing

معنی و نمونه‌جمله

adjective

کشنده، جاذب، مجذوب‌کننده، جلب توجه کننده، گیرنده، جالب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- Julie's prepossessing personality

- شخصیت دلپذیر جولی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prepossessing

adjective attractive, handsome

Synonyms: alluring, amiable, appealing, attracting, beautiful, bewitching, captivating, charming, drawing, enchanting, engaging, fair, fascinating, fetching, good-looking, inviting, likable, lovable, magnetic, pleasant, pleasing, striking, taking, winning

Antonyms: homely, repulsive, ugly, unattractive, unprepossessing

ارجاع به لغت prepossessing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «prepossessing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prepossessing

لغات نزدیک prepossessing

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند