امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prescription

prɪˈskrɪpʃn prɪˈskrɪpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    prescriptions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
صدور فرمان، امریه، نسخه‌نویسی، تجویز، نسخه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the prescription of an individual's duties toward others
- تعیین وظایف فرد نسبت به دیگران
- a doctor's prescription
- نسخه‌ی دکتر
- prescription drugs
- داروهای خریدنی با نسخه
- prescription glasses
- عینک طبی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prescription

  1. noun formula, medicine
    Synonyms: decree, direction, drug, edict, instruction, law, mixture, ordinance, preparation, prescript, recipe, regulation, remedy, rule

ارجاع به لغت prescription

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prescription» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prescription

لغات نزدیک prescription

پیشنهاد بهبود معانی