ترجمه و بهبود متون فارسی و انگلیسی با استفاده از هوش مصنوعی (AI)

Presently

ˈprezntli ˈprezntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb C1
    به‌زودی، عن‌قریب، لزوماً، حتماً، آنا، فعلاً
    • - She went and returned presently.
    • - او رفت و زود برگشت.
    • - Presently he is unemployed.
    • - فعلاً بیکار است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد presently

  1. adverb in a short while
    Synonyms: anon, before long, before you know it, by and by, directly, down the line, down the pike, down the road, immediately, in a minute, in a moment, in a short time, now, nowadays, pretty soon, shortly, soon, today, without delay
    Antonyms: eventually, later, never

ارجاع به لغت presently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «presently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/presently

لغات نزدیک presently

پیشنهاد بهبود معانی