امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Primarily

praɪˈmerəli ˈpraɪmərəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb B2
عمدتاً، بیشتر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The restaurant's menu is primarily vegetarian.
- منوی رستوران عمدتاً گیاهی است.
- His commute to work is primarily by train.
- رفت‌وآمد او به محل کار بیشتر با قطار است.
adverb
در وهله‌ی نخست، در درجه‌ی اول
- The team's success was primarily due to their dedication and hard work.
- موفقیت این تیم در وهله‌ی نخست به دلیل فداکاری و تلاششان بود.
- She chose her college based primarily on its location.
- او کالج خود را در درجه‌ی اول براساس موقعیت آن انتخاب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد primarily

  1. adverb generally; for the most part
    Synonyms: above all, basically, chiefly, especially, essentially, fundamentally, generally, largely, mainly, mostly, on the whole, overall, predominantly, principally
    Antonyms: secondarily
  2. adverb in the beginning
    Synonyms: at first, at the start, first and foremost, from the start, initially, in the first place, originally, primitively
    Antonyms: finally

ارجاع به لغت primarily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primarily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/primarily

لغات نزدیک primarily

پیشنهاد بهبود معانی