امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Probing

    ˈproʊbɪŋ ˈprəʊbɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      probed

    • شکل سوم:

      probed

    • سوم‌شخص مفرد:

      probes

    معنی

    adverb
    کاوش، تفحص

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد probing

    1. adjective possessing or displaying perceptions of great accuracy and sensitivity
      Synonyms:
      sensitive perceptive keen sharp acute penetrating incisive trenchant
    1. verb question or examine thoroughly and closely
      Synonyms:
      examining questioning investigating penetrating sounding
    1. verb to go into or through for the purpose of making discoveries or acquiring information
      Synonyms:
      searching examining exploring investigating researching inquiring seeking testing scrutinizing probing delving penetrating digging sifting scouting reconnoitering snooping querying quizzing
    1. adjective diligent and thorough in inquiry or investigation
      Synonyms:
      searching inquisitory

    ارجاع به لغت probing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «probing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/probing

    لغات نزدیک probing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی