امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Professor

prəˈfesər prəˈfesə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    professors

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
استاد، پرفسور، معلم دبیرستان یا دانشکده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- full professor
- استاد تمام
- associate professor
- دانشیار
- assistant professor
- استادیار
- a professor of mathematics
- استاد ریاضیات
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد professor

  1. noun person who teaches college courses
    Synonyms: assistant, brain, educator, egghead, faculty member, fellow, instructor, lecturer, pedagogue, principal, prof, pundit, quant, rocket scientist, sage, savant, teacher, tutor
    Antonyms: pupil, student

ارجاع به لغت professor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «professor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/professor

لغات نزدیک professor

پیشنهاد بهبود معانی