امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Proficiency

prəˈfɪʃnsi prəˈfɪʃnsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
زبردستی، چیرگی، مهارت، تخصص، کارایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد proficiency

  1. noun ability, skillfulness
    Synonyms: accomplishment, advance, advancement, aptitude, chops, competence, dexterity, efficiency, expertise, expertness, facility, formula, green thumb, headway, knack, know-how, knowledge, learning, makings, mastery, moxie, oil, progress, right stuff, savvy, skill, stuff, talent, what it takes
    Antonyms: clumsiness, inability, incompetence, ineptness

ارجاع به لغت proficiency

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proficiency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proficiency

لغات نزدیک proficiency

پیشنهاد بهبود معانی