امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Prognosticate

ˌprɑːgˈnɑːstəˌket prɒɡˈnɒstɪkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb
پیش‌بینی کردن، تشخیص دادن قبلی مرض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to prognosticate a rosy future
- آینده‌ی امیدبخشی را پیش‌‌بینی کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prognosticate

  1. verb predict, foretell
    Synonyms: adumbrate, augur, betoken, call it, crystal-ball, divine, forebode, forecast, foreshadow, harbinger, have a hunch, herald, make book, point to, portend, presage, prophesy, read, see coming, soothsay, vaticinate

ارجاع به لغت prognosticate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prognosticate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prognosticate

لغات نزدیک prognosticate

پیشنهاد بهبود معانی