امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Progression

    prəˈɡreʃn prəˈɡreʃn
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      progressions

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun C1
    تصاعد

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    noun
    فرایازی، تصاعد، توالی، تسلسل، پیشرفت
    - a rapid progression of disappointing events
    - توالی سریع رویدادهای نومید‌کننده
    - arithmetic progression
    - تصاعد عددی
    - geometric progression
    - تصاعد هندسی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد progression

    1. noun progress
      Synonyms: advance, advancement, amelioration, betterment, boost, break, breakthrough, development, evolution, evolvement, forward march, furtherance, getting ahead, giant strides, going forward, growth, headway, improvement, promotion, step forward

    لغات هم‌خانواده progression

    ارجاع به لغت progression

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «progression» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/progression

    لغات نزدیک progression

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی