امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Pronounce

prəˈnaʊns prəˈnaʊns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    pronounced
  • شکل سوم:

    pronounced
  • سوم‌شخص مفرد:

    pronounces
  • وجه وصفی حال:

    pronouncing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb B1
تلفظ کردن، رسماً بیان کردن، ادا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- How do you pronounce this word?
- این واژه را چگونه تلفظ می‌کنید؟
- He always pronounces my name wrong.
- او همیشه نام مرا عوضی تلفظ می‌کند.
- I now pronounce this couple man and wife.
- اکنون این زوج را زن و شوهر اعلام می‌کنم.
- The court pronounced him guilty.
- دادگاه او را گناهکار شناخت.
- to pronounce a death sentence
- حکم اعدام را اعلام کردن
- the weightiest decree which he could pronounce
- مهمترین حکمی که می‌توانست صادر کند
- The speaker was twice required to pronounce on the subject of free speech.
- دو بار از سخنران خواسته شد که نظر خود را درباره‌ی آزادی بیان اعلام کند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pronounce

  1. verb produce words vocally
    Synonyms: accent, articulate, enunciate, phonate, say, sound, speak, stress, utter, verbalize, vocalize, voice
    Antonyms: mumble
  2. verb announce, declare
    Synonyms: affirm, assert, blast, call, decree, deliver, drum, judge, mouth, proclaim, say, sound off, spread around, trumpet, verbalize
    Antonyms: conceal, hide

ارجاع به لغت pronounce

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pronounce» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pronounce

لغات نزدیک pronounce

پیشنهاد بهبود معانی