امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Proposed

    prəˈpoʊzd prəˈpəʊzd
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • سوم‌شخص مفرد:

      proposes

    • وجه وصفی حال:

      proposing

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    adjective B2
    مطرح‌شده، پیشنهادشده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - proposed changes
    - تغییرات پیشنهادشده
    - proposed plan
    - طرح پیشنهادی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد proposed

    1. verb present for consideration, examination, criticism, etc.
      Synonyms:
      submitted suggested advanced posed projected aimed purposed
    1. verb make a proposal, declare a plan for something
      Synonyms:
      suggested planned intended meant stated proposed recommended advanced volunteered submitted invited designed asserted affirmed contemplated counselled hoped nominated introduced projected advised targeted minded moved alleged contended pressed tendered aimed started adduced
      Antonyms:
      denied refused rejected opposed protested dissented disbelieved repulsed condemned
    1. verb ask (someone) to marry you
      Synonyms:
      offered
      Antonyms:
      withdrew withdrawn
    1. adjective
      Synonyms:
      expected anticipated scheduled arranged prospective considered determined contingent referred to put forward proffered urged schemed

    ارجاع به لغت proposed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «proposed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/proposed

    لغات نزدیک proposed

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی