امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Prosperity

    prɑːˈsperət̬i prɒˈsperəti
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable C1
    رفاه (به‌ویژه از نظر اقتصادی)، رونق، موفقیت، ترقی، شکوفایی، آبادی، آبادانی، دارندگی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Good management caused the restaurants prosperity.
    - مدیریت خوب موجب رونق رستوران شد.
    - The country's prosperity greatly depends on the stability of its economic policies.
    - آبادانی کشور تا حد زیادی به ثبات سیاست‌های اقتصادی آن بستگی دارد.
    - The prosperity of Bandar Abbas surprized me.
    - ترقی بندرعباس مرا متعجب کرد.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد prosperity

    1. noun affluence, good fortune
      Synonyms:
      wealth fortune success benefit advantage growth increase expansion inflation luxury ease plenty good welfare well-being riches opulence boom good times arrival accomplishment do thriving prosperousness plenteousness easy street the good life victory flying colors interest life of luxury high on the hog bed of roses gravy train velvet exorbitance
      Antonyms:
      poverty loss failure poorness

    ارجاع به لغت prosperity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «prosperity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prosperity

    لغات نزدیک prosperity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی