امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Protector

    prəˈtektər prəˈtektə
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      protectors

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    نگهدار، پشتیبان، حامی، سرپرست، قیم، نیکدار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - the protectors of our cultural heritage
    - حافظان میراث فرهنگی ما
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد protector

    1. noun A person or special body of persons assigned to provide protection or keep watch over, for example
      Synonyms: guard, lookout, picket, sentinel, sentry, ward, watch
    2. noun The act or a means of defending
      Synonyms: guard, defender, guardian, shield, advocate, champion, benefactor, safeguard, patron, sponsor, angel, supporter, tutelary, defense, partisan, guardian-angel, bulwark; guide, philosopher, preservation, friend; Maecenas, abettor, savior, stand by, armor, promoter, protection, mediator, friend at court, counsel, second, caretaker, backer, upholder, sympathizer, tower of strength in time of need, security, genius, big brother, big-sister, cover, front, paladin, ward, shielder

    لغات هم‌خانواده protector

    ارجاع به لغت protector

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «protector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/protector

    لغات نزدیک protector

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    حاشاپذیر حرف ربط همپایه حرق حرکت کردن با زحمت حرکت کردن باخشونت حساب شدنی حشیشه البرق حفظ کردن از حرارت حق الامتیاز نفت حق به جانب کردن حقیرشماری حلقاویز کردن حلقه پیستون حمام کردن حمله متقابل حوزه فرعی حکم اتهام حکم تملک موقت حکم کردن از پیش حکمت ارسطو حیران کردن حیفا حیوان ابرش حیوانی کردن حلقه زینتی حس باصره حرکت کردن با تکان های تند و ناگهانی